میوه ها را درون تشت آب ریخت و گفت: ببین راحیل، باید شیرین بشن چطوری مادر شیرین میشن؟
زن لبخند زد و گفت: مثل حرف زدن تو، وقتی حرف می زنی شیرین میشی
راحیل دستی به خرگوش های روی سرش کشید. بعد دستش را توی تشت کرد. زیتونی را بالا اورد و بین دو انگشت اش توی آسمان گرفت و گفت: زیتون زود حرف بزن تا شیرین شی، مثل من….
بمب
زیتون ها قرمز شده بودند
نویسنده: میثم محمدی
تصویرگر: تقی رضایی
موشن گرافیک: جواد مومن زاده
گوینده: شیدا زارعی
5
8
رای ها
امتیازدهی به مقاله