انیمیشن دخترانه – داستان کودکان فلسطین

داستانک دخترانه

با هر انفجار ساختمان بیمارستان می لرزید و نور لامپ ها کم و زیاد میشد. زخمی ها را کف راهرو خوابانده بودند. در متن انفجار و آژیر ممتد آمبولانس ها از همه طرف ناله و فریاد و اشک و آه بگوش میرسید.
پزشکی پیر و خسته نوزادی چند ماهه را که در آغوش مادرش بود معاینه کرد و گفت: شهید شده
مادر مبهوت به پیرمرد سفید پوش نکاه کرد. پزشک می خواست نوزاد را بگیرد مادر اما نگذاشت. گریه اش گرفت و میان هق هق داد زد: نه. نه. دروغ میگی. خوابیده.
پزشک که مردی سالخورده بود سر تکان داد و گفت: تنش یخ کرده. نفس نمی کشه . قلبش نمی زنه. نبض نداره. بازم بگم؟
نوزاد را از مادر گرفت و پرسید: اسمش چی بود؟
– رضوانه پزشک پیر بغض کرد. پیشانی نوزاد را بوسید و گفت: چه زود داری بر میگردی . به خانواده م سلام برسون نوزاد را محکم تر از قبل در آغوش گرفت و رفت.

نویسنده: بیژن کیا
تصویرگر: تقی رضایی
موشن گرافیک: جواد مومن زاده
گوینده: شیدا زارعی

5 5 رای ها
امتیازدهی به مقاله

لینک اشتراک گذاری مطلب فوق در شبکه های اجتماعی

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x